۱۳۹۱ اسفند ۱۲, شنبه

نواب صفوی؛ سومین آخوندی که اعدام شد.






سید مجتبی میرلوحی (۱۳۰۳ تا ۲۷ دی ۱۳۳۴) معروف به نواب صفوی طلبه و بنیان‌گذار فدائیان اسلام است که در ترور حسین علاء و احمد کسروی نقش مستقیم داشت.او در ۱۳۰۳ در محلهٔ خانی‌آباد نو و در خانواده‌ای از روحانیان به دنیا آمد. پس از درگذشت پدرش زیر نظر عمویش بزرگ شد. نواب نام خانوادگی مادرش بود که خودش آن را برگزید. سید مجتبی در ۷ سالگی وارد دبستان حکیم نظامی شد. سپس در مدرسه صنعتی آلمانی‌ها در رشتهٔ مکانیک ادامهٔ تحصیل داد. آنجا را رها کرده و برای کار به آبادان رفت و در شرکت نفت به سوهانکاری مشغول شد. پس از آن به نجف رفته به فراگیری دروس دینی مشغول شد. او برای امرار معاش به ساخت و فروش عطر روی آورد. او در آنجا تحصیلات دینی خود را ادامه داد و با عبدالحسین امینی که مشغول نوشتن و جمع آوری الغدیر بود آشنا شد. وی فقه و اصول و تفسیر را از استادانی چون عبدالحسین امینی، حاج آقا حسین قمی و آقا شیخ محمد تهرانی آموخت. در دوره‌ای که در مدرسهٔ آلمانی‌ها مشغول تحصیل بود، به سال ۱۳۱۹ در همان مدرسه تظاهراتی بر ضد کشف حجاب به راه انداخت. او که در ۱۳۲۲ در شرکت نفت آبادان، استخدام شده بود، به دنبال اغتشاش کارگران درگیری آنان با مسئولان انگلیسی و سخنرانی نواب، تحت تعقیب قرار گرفت و به نجف فرار کرد.
وی در زمان دولت مصدق وی را به قتل تهدید می‌کند پس از مدتی به مخالفت با دولت برمی خیزد که در این میان آیت الله کاشانی نیز جانب مصدق را می‌گیرد. نواب در سال ۱۳۳۰ به دلیل پرونده قبلی در ساری به دو سال زندان قطعی محکوم شده بود و به همین دلیل دستگیر می‌گردد و با توجه به پرونده معاونت او در قتل رزم آراء پرونده دیگری برای او از سوی دادستان تشکیل می‌گردد.
در متن دادنامه دادستان ساری فرزاد نیا چنین آمده‌است:
سید مجتبی نواب صفوی فرزند جواد، ۲۹ ساله دارای عیال بدون اولاد ساکن تهران خیابان امیریه کوچه اسلحه دار باشی منزل نواب صفوی به موجب دادنامه شماره ۲۴۳ - ۲۸/۷/۲۷، دادگاه جنحه ساری که به شرح گزارش مامورین کلانتری تهران مشارٌ‌الیه از دیدار آن استنکاف نموده به گناه ورود به عنف به دبیرستان ایران دخت به دو سال حبس تادیبی و پنج هزار ریال غرامت نقدی... غیاباً محکوم گردیده...نواب پس ازآزادی برای شرکت در موتمر اسلامی به کشورهای مصر، اردن، عراق، لبنان و فلسطین سفر می‌کند. و در مسیر بازگشت به ایران در عراق طی مصاحیه‌ای کودتای ۲۸ مرداد را به شاه تبریک می‌گوید.
او پس از بازگشت در تهران بیانیه‌ای به این شرح صادر می‌کند که در روزنامه کیهان ۳ شهریور ۱۳۳۲ به نشر می‌رسد:
هوالعزیز - فرمان خدا بالاتر از هر فرمانی بوده اطاعتش واجب تر از اطاعت هر کسی است و هر کس عملاً با احکام خدا مخالفت کند اطاعت او حرام و مخالفتش واجب است. من به همین دلیل با دولت مصدق به شدت مخالف بوده و او در تمام حکومتش از ترس من و برادرانم در گوشه خانه متحصن بود و هر واسطه‌ای برای سازش با من می‌فرستاد چون حاضر نبود که تسلیم حکم خدا شود مایوس می‌شد، بزرگترین جنایت مصدق تقویت عمال شوروی در ایران بود و تنها روح ایمان و علاقه خلل ناپذیر مردم این سرزمین و افسران و سربازان پاکزاد و مسلمان ما به ناموس و دیانت بود که به یاری خدا او و عمال رذل بیگانه را شکست داده و خواهد داد و به خدای محمد صلی الله علیه و آله قسم که اگر دو روز دیگر حکومت مصدق باقی‌مانده و رجاله بازیهای بیگانه پرستان ادامه پیدا می‌کرد عقده‌های درونی مردم مسلمان ایران به هزاران برابر شدیدتر از آن طور که شد منفجر گردیده و رگهای بدن فرد فرد عمال کوچک و بزرگ شوروی رذل را به دست و دندان خشمناکشان بیرون کشیده بنیاد هستی یک یک آنها را بدون استثناء در شعله‌های سوزان غیرت خویش می‌سوزاندند تا یاس کرملین نشینان از تسلط بر کمترین خشت مملکت ما هزاران برابر یاس کنونی گردد و گویا چون اکثر این فریب خوردگان، بدبخت و نادان و قابل هدایت بودند. خدای رحیم رحمی کرد که شاید هدایت شوند و از راه پلید فروش دین و ناموس و وطن به بیگانه بازگردند و اگر حقوق خویشتن را هم می‌خواهند در سایه پیروی علی علیه السلام و از روی مبانی الهی اسلام بخواهند نه اینکه به خاطر وعده‌های پوچ و بی مغزی دین و ناموس و آزادی و وطن را فدای چکمه‌های ظالمانه رذل ترین بیگانه کنند، پس مملکت به خاطر اسلام و به نیروی ایمان حفظ گردیده و هر نفعی به هر که رسید در پناه اسلام رسید و اگر قانون اساسی صحیح است اصل دوم متمم قانون اساسی و سایر اصول آنهم صحیح است و شاه و نخست وزیر و وزرا عملاً باید دارای مذهب شیعه و مروج آن باشند و باید قوانینی که مخالف احکام مقدس خداست و به غلط از مغزهای پوسیده گمراهانی تجاوز کرده لغو و باطل گردیده و به عمر کثیف منکرات و مفاسد خاتمه داده شود و در مرحله اولی مسکرات خانمانسوز و لختی و بی قیدی شرم آور زنان و موسیقی شهوت انگیز فضیلت کش و رقاص خانه‌های جنایت بار و قوانین قضایی پوسیده اروپایی از میان برود و تعالیم عالی و احکام حیات بخش اسلام جایگزین آنها گردد و با اجرای برنامه عالی اقتصادی اسلام فقر و محرومیت اکثریت مردم مسلمان ایران و فواصل خطرناک طبقاتی پایان یابد تا شاه و هیئت حاکمه قانونی و رسمی و خوشبخت و سعادتمند باشند و بر ملتی خوشبخت و سعادتمند هم حکومت کنند و خدا و خلق خدا از آنها راضی باشند و در این خصوص کتاب رهنمای حقایق (برنامه فدائیان اسلام) راهنمائیهای لازم را با براهین کافی از سالهای پیش نموده‌است. والا تا وضع چنین است و کار بر این منوال، قدرت دولت و ملت پراکنده و متلاشی و متصادم با هم بوده، مملکت در سراشیب سقوط مادی و معنوی و اخلاقی می‌باشد.
تهران - به یاری خدای توانا - سیدمجتبی نواب صفوی

 
 
 
 
 
 
 
 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Web Statistics