۱۳۹۱ آذر ۲۲, چهارشنبه

بخندیم یا گریه کنیم عالیجناب سرخپوش؟

این چند روزه و با توجه به اتفاقات اخیر و پخش شدن فایل های صوتی گفتگوی مهدی هاشمی و نیک آهنگ کودن که به اعتراف خود جناب کودن مربوط به دو سال پیش بوده اما معلوم نیست چرا و به چه علت در این زمان و توسط چه کسی البته به احتمال زیاد از ما بهتران در نت پخش شده، برخورد و واکنش مردم در جامعه و محیط های مجازی برام بسیار عجیب و قابل تامل بود. بعد از پخش گسترده ی این فایل ها در نت بهر دلیل و بهانه ای و جدا از شرافت حرفه ای، واکنش مردم واقعیتی تاریخی را برای من یادآوری کرد. یک واقعیت تلخ و بزرگ و سیاه. قبل از بیان واقعیت ابتدا داستانی را نقل قول میکنم. مهم نیست که این داستان مربوط به کوروش یا هر پادشاه دیگری باشد. مهم پیامیست که این داستان دارد:
زمانی کزروس به کورش بزرگ گفت چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به سربازانت می بخشی. کورش گفت اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟ گزروس عددی را با معیار آن زمان گفت. کورش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کورش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد. سرباز در بین مردم جار زد و سخن کورش را به گوششان رسانید.مردم هرچه در توان داشتند برای کورش فرستادند. وقتی که مالهای گرد آوری شده را حساب کردند ، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود.کورش رو به کزروس کرد و گفت ، ثروت من اینجاست.اگر آنها را پیش خود نگه داشته بودم ، همیشه باید نگران آنها بودم . زمانی که ثروت در اختیار توست و مردم از آن بی بهره اند مثل این می ماند که تو نگهبان پولهایی که مبادا کسی آن را ببرد.
و اما آن واقعیت بزرگ و تاریخی و سیاه. تمامی دیکتاتورها زمانی که به قدرت میرسند، در زمان صدارت و یا وزارت، کلا در زمانی که در راس قدرت هستند، چنان غرق غرور و نخوت و نشئه از طعم قدرت میشوند که مردم را زیر پا له میکنند. مردمی را که برای رسیدن به جایگاه فعلی خود نردبان ترقی خود کرده بودند را براحتی فراموش کرده و تا نفس دارند به چپاول و قتل و غارت مشغول شده و چنان در عیش و نوش و لذت قدرت، غرق شده که کاملا مردم را از یاد میبرند و مردم و وضعیت و گرفتاری و بدبختی هایشان بسیار بی اهمیت و کم ارزش میشود. چنان در دنیای جدید خود محو میشوند که ضجه ها و التماسها و اشکها و فقر و سوگواری و گرسنگی و غم نان مردم دیگر به آرنجشان هم نیست. اما امان از روزی که در جدال قدرت مغبون و شکست خورده شوند، تازه به یاد مردم افتاده و دست یاری به سوی آنها دراز میکنند. اینجاست که مردم، همان مردمی که زمانی  زیر پا له شده بودند، با بی تفاوتی و شاید خوشحالی به آنها پشت کرده و از کنارشان میگذرند و بر حال زارشان میخندند. دقیقا همین اتفاقی که برای خاندان منفور هاشمی افتاد. وقتی که عالیجناب سرخپوش در راس قدرت بود و می تاخت و کسی جلودارش نبود باید به امروز می اندیشید که این شتر در خانه ی خودش هم خواهد خوابید و زمانی حمایت و یاری همین مردم  برایش بسیار حیاتی خواهد شد. متاسفانه امروز با این اتفاقی که افتاده و جدای از کثافت کاریها و جنایت های این خاندان منفور، یک ژورنالیست به نام نیک آهنگ کودن با سواستفاده از اعتماد و نوع رابطه با کسی که بهر حال به او اعتماد کرده، حال به هر دلیل و بهانه ای و گفتگوهای او را باز به هر دلیل و بهانه ای در نت پخش کرده است، به جای اینکه این خاندان در این شرایط از حمایت های مردمی برخوردار شوند؛ متاسفانه با  بی تفاوتی و دردناکتر از آن با خوشحالی و شعف مردم روبرو شده اند که کسی پیدا شده و پته ی این خاندان را بروی آب ریخته و ضربه ای کاری به آنها زده است. نمیتوان منکر خوشحالی و شادی مردم در کوچه و بازار و کاربران در محیط مجازی شد. با نگاهی به فیس بوک و حتی یوتیوب میتوان براحتی این خوشحالی را از نوشته ها و نظرات مردم دید.
شوربختانه میزان منفور بودن این خاندان به حدی است که کار زشت این کودن، به حاشیه رانده شد. دیگر کسی از زشتی و ناجوانمردانه بودن کار او سخنی به زبان نمی آورد. منظور من نوشتن و محکوم کردن پراکنده ی چندین مقاله و بیان زشتی اینکار از جانب نویسندگان و همکاران این کودن نیست. منظور من صدور یک بیانیه گروهی برای محکوم کردن کار این کودن بود. شاید در پاسخ این سئوال و اعتراض جواب دهید خب قضیه هنوز کاملا مشخص نیست. من به اصل و فرع قضیه کاری ندارم. منظور من محکوم کردن کار این کودن بر اساس گفته های خودش در یوتیوب
است.
آقای هاشمی شادی و شعف امروز مردم به موقعیت زار شما نتیجه ی نادیده گرفتن و له کردن همین مردمیست که نادیده اشان گرفتید و غرق زر و زور شدید. گریه ی امروز شما و خنده ی مردم بر گریه های شما، نتیجه ی جنایت های و بازیهای کثیف و غیر انسانی شخص شماست. زمانی که آقازاده های شما با پول خون و نفت این مردم در کاباره ها و فاحشه خانه های اختصاصی غرق در لذت و شعف بودند آیا به چنین روزی می اندیشید؟؟ چه کرده اید که زشتی اینکار( ضبط و پخش گفتگوهای خصوصی) چنان در نظر مردم محو شود که به جای سرزنش و محکوم کردن اینکار برای این کودن دست هم بزنند و به او دمت گرم هم بگویند؟؟
افسوس و صد افسوس که جواب زشتی کار این کودن در جامعه چنین داده میشود: مگر نیک آهنگ چه کاری به جز تکرار کارهای خاندان هاشمی کرده است؟؟ مگر نه اینکه این خاندان هم با نصب شنود بر روی تلفن های مردم بسیاری را به خاک سیاه نشاندند و داغدار کردند؟؟ چرا کار آنها ایرادی نداشته و کار این کودن زشت است؟؟ مگر همین خاندان هاشمی کم ازین بی وجدانی ها و کثافت کاریها کرده اند که امروز مستحق دلسوزی و نگرانی باشند؟؟
هر چند که من و دیگری بگوییم؛ رفتار زشت کسی رفتارهای بد دیگری را توجیه نخواهد کرد و مجوزی برای تکرار یا انجام همان کار در حق همان فرد نیست، باز هم؛ چنان این خاندان منفورند که کسی به این بعد قضیه توجهی نخواهد کرد. واکنش مردم بعد از پخش ویدیوی فحش دادن و توهین کردن سعید تاجیک به فائزه ی هاشمی می توانست بزرگترین و بهترین زنگ خطر برای این خاندان باشد. اما متاسفانه چنین نشد.

 واقعا بخندیم یا گریه کنیم جناب هاشمی؟؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Web Statistics