۱۳۹۱ بهمن ۲۴, سه‌شنبه

روایتی مصور از وقایع ۱۸ تیر ۱۳۷۸

برپایی اعتراضات دانشجویی در واکنش به توقیف روزنامه سلام آغاز شد .این روزنامه در ۱۵ تیر ۱۳۷۸ به جرم چاپ نامه محرمانه سعید امامی به قربانعلی دری نجف آبادی وزیر اطلاعات برای تحدید مطبوعات ، توقیف و توسط دادگاه ویژه روحانیت به مدت ۵ سال توقیف شد.

در جریان محاکمه سلام به جز مدعی العموم ۴ شاکی دیگر نیز حضور داشتند: محمود احمدی نژاد (استاندار اردبیل در دولت هاشمی رفسنجانی و رییس دولت کودتایی کنونی)، کامران دانشجو (استاندار تهران در دولت احمدی نژاد)- درویش زاده (نماینده مردم دزفول در مجلس پنجم) و حمیدرضا ترقی (عضو ارشد موتلفه و نماینده مشهد در مجلس پنجم).
نمايندگان اکثرا محافظه کار مجلس پنجم، که در کش و قوس محدود ساختن قانون قبلی مطبوعات بودند، از نسبت دادن طرح آنان به سعيد امامی برآشفتند و وزارت اطلاعات از مدير مسوول روحانی "سلام"، به دليل چاپ سند محرمانه، به دادگاه ويژه روحانيت شکايت برد.
به اين ترتيب، يک تيتر تکان دهنده، نقطه آغاز ماجرايی پر حادثه شد.
۱۵ تیر ۱۳۷۸: انتشار نامه فوق محرمانه سعید امامی در روزنامه سلام.
۱۶ تیر ۱۳۷۸: تصویب کلیات طرح اصلاح قانون مطبوعات.
۱۷ تیر ۱۳۷۸: توقیف روزنامه سلام.
پنج شنبه شب هفدهم تیرماه ، تعدادی از دانشجويان ساکن کوی دانشگاه تهران در خيابان کارگرشمالی (امير آباد شمالی)، در اعتراض به توقيف روزنامه سلام گرد هم می آيند. دانشجويان، خواستار رفع توقيف از سلام و عدم تصويب طرح اصلاح قانون مطبوعات در مجلس بودند.
اعتراضات از محوطه ی کوی دانشگاه به خیابان ها کشیده می شود نیروی انتظامی با دانشجویان درگیر میشود و دانشجویان با پرتاب سنگ و اشیا دیگر سعی در جلوگیری حمله ماموران به کوی را دارند یکی از نیروهای پلیس به گروگان گرفته میشود اما مدتی بعد دانشجویان او را رها میکنند.
اوضاع نسبتا آرام شده اما با گذشتن عقربه های ساعت از نیمه شب و آغاز جمعه 18 تیر پلیس به همراه نیروهای لباس شخصی به کوی حمله می کند و موفق به ورود میشود.
هنوز آفتاب نزده است که نیروی انتظامی پس از تخریب و ضرب و شتم دانشجویان از کوی خارج میشود و دانشجویان زخمی و درهای شکسته میمانند با آه و ناله ی جوانان. بدنها مجروح سرها شکسته . گویی که مغول ها بازگشته اند.
به هیچ مکانی رحم نشده است به هیچ کسی رحم نکرده اند حتس نمازخانه (مسجد) کوی را هم با پوتین های خود تخریب کردند و دانشجویان را در آن کتک زدند.


 
مسجد کوی
 
 




محسن جمالی به خاطر گاز اشک آور چشم خود را از دست میدهد.




 

 
خوابگاه به همه جا شباهت دارد به جز خوابگاه. دیوار ها شعار نویسی شده است و در بین شعارها "مرگ بر خامنه ای" هم دیده میشود: 

 




خبرها میپیچد. تلفن ها زنگ میزنند. مردم از خواب بیدار میشوند گویا در شهر خبری بوده است.ساکنان امیرآباد شمالی به مردم شهر خبر میدهند : دیشب اینجا قیامت بوده است.گویا صدام حمله کرده! نه مانند مغولها کتاب ها را پاره میکردند با دانش می جنگیدند. عده ای میگویند عربی حرف میزدند گویا لبنانی بودند. ماشینهای مشکی جدیدی در خیابان ها دیده میشود میگویند تمام افراد داخل آن غول پیکرند و لبنانی . گویا نیروهای آموزش دیده ی حزب الله لبنان در تهران اند.
مردم نمیتوانند باور کنند که ایرانی فرزندشان را کتک زده است مانند هفده شهریور که میگفتند اسراییلی ها بودند. آن قدر وضعیت اسف بار است که نمیخواهند نام ایرانی با آن ننگین شود.
شهر بیدار شده است مردم به دانشجویان می پیوندند امیر آباد 5 روز شاهد درگیری است. با شنیدن خبر شهادت یکی از دانشجویان (عزت الله ابراهیم نژاد)، سایرین نمی توانند ببینند که خونش پایمال میشود می ایستند:
 


 



 





اما باز هم خون باز هم کتک باز هم درد و آه :



 




 

روزنامه خرداد نیروهای انصار حزب الله و لباس شخصی را که مجوز نداشتند قانونی خواند و در صفحه اول در روز 19 تیر نوشت : نباید گروه فاقد مجوز را غیر قانونی دانست.





 

تظاهرات به سوی دفتر علی خامنه ای کشیده میشود دانشجویان به سمت خیابان آذربایجان میروند سعید حجاریان در این باره می گوید :وقتی دانشجوها از کوی دانشگاه بیرون آمدند، بین میدان ولیعصر بودند تا حرکت کنند به سوی خیابان آذربایجان، من در آن هنگام دفتر آقای خاتمی بودم. آن زمان من عضو شورای شهر تهران بودم. اعضای شورای شهر را برده بودم به کوی دانشگاه تا خرابی‌ها را ببینند و برای بازسازی و اختصاص بودجه اقدام کنیم. من به خاطر این کار رفته بودم دفتر خاتمی که آقای صفوی (فرمانده سپاه) زنگ زد به آقای ابطحی و گفت که خط قرمز ما خیابان جمهوری است، هر کسی از این خیابان پایین‌تر بیاید، می‌زنیم. متوجه شدیم که بچه‌های دانشجو دارند رو به پایین حرکت می‌کنند، به من گفتند که بروم با آنها صحبت کنم، رفتم با دانشجوها صحبت کردم، یک طرف بچه‌های رحیم بودند، یک طرف هم بچه‌های دانشجو، با قسم و آیه و من بمیرم تو بمیری، سر راهپیمایی را کج کردم به سمت کوی دانشگاه و گفتم برید من هم می‌آیم به کوی...
سپاه موظف شد که هر چه سریعتر اعتراضات را بخواباند و حتی طرح سرکوب بیشتر و عزل محمد خاتمی از ریاست جمهوری را هم داشتند.
خاتمی گرچه دفاع چندانی از دانشجویان نکرد، اما در سخنرانی خود این رویداد را نتیجه پیگیری قتل‌های زنجیره‌ای دانست.پس از تظاهرات دانشجویان به سمت دفتر خامنه‌ای و همچنین گسترش اعتراضات به سایر شهرستانها و سایر نقاط تهران از جمله میدان سپه و باراز تهران، در شرایطی که تهران از جمعه ۱۸ تیر شاهد بی سابقه ترین درگیری بین مردم و سپاه، بسیج و هوادارن نظام بود، ۲۴ تن از فرماندهان بلند پایه سپاه در نامه‌ای به محمد خاتمی وی را تهدید کردند که اگر در سرکوب اعتراضات قوی تر عمل نکند خود دست بکار می‌شوند. بعید است که این نامه بدون اطلاع و تایید علی خامنه‌ای منتشر شده باشد.در بخش‌هایی از آن خطاب به خاتمی آمده‌است:
اما آیا حرمت‌شکنی و توهین به مبانی این نظام، تاسف و پیگیری ندارد؟ آیا حریم ولایت فقیه کم‌تر از کوی دانشگاه است؟ آیا حریم امام، آن انسان کم‌نظیر، کم‌تر از جسارت به یک دانشجو است؟ آیا چند روز امنیت کشور را دچار اخلال کردن و به هر مؤمن و متدین حمله کردن و آتش زدن فاجعه نیست؟ آیا زیر سئوال بردن جمهوری اسلامی، این یادگار ده‌ها هزار شهید و شعار علیه آن دادن فاجعه نیست؟ جناب آقای خاتمی، چند شب پیش وقتی گفته شد عده‌ای با شعار علیه رهبر معظم انقلاب به سمت مجموعهٔ شهید مطهری در حرکت‌اند، بچه‌های کوچک ما در چشم ما نگریستند، انگار از ما سؤال می‌کردند غیرت شما کجا رفته است؟
یکی از امضا کنندگان این نامه محمد باقر قالیباف (فرمانده وقت نیروی هوایی سپاه بود) که چندی بعد از سوی خامنه‌ای جانشین سردار لطفیان در نیروی انتظامی شد.سایر امضا کنندگان نامه :غلامعلی رشید ـ عزیز جعفری ـ قاسم سلیمانی ـ جعفر اسدی ـ احمد کاظمی ـ محمد کوثری ـ اسدالله ناصح ـ محمد باقری ـ غلامرضا محرابی ـ عبدالحمید رئوفی‌نژاد ـ نورعلی شوشتری ـ دکترعلی احمدیان ـ احمد غلامپور ـ یعقوب زهدی ـ نبی‌الله رودکی ـ علی فدوی ـ غلامرضا جلالی ـ امین شریعتی ـ حسین همدانی ـ اسماعیل قاآنی ـ علی فضلی ـ علی زاهدی ـ مرتضی قربانی

حتی پس از سخنرانی علی خامنه ای اعتراضات ادامه داشت و مردم و دانشجویان به خانه هایشان بازنگشتند. تا اینکه صدای شلیک در خیابان ها به گوش رسید بسیج و نیرو انتظامی حکم تیرگرفتند. گویی در شهر حکومت نظامی ایجاد شده بود.خاکسترها رو آتش را گرفتند و گویی همین آتش زیر خاکستر بود که 23 خرداد 1388 باز شراره کشید و خودنمایی کرد.
داستانی دراز است. داستان نه تاریخ سیاه ایران است.ماجرا به اینجا ختم نشد و نخواهد شد هنوز هم 18 تیر قربانی میگیرد.
هجده تیر در تاریخ ایران روز بزرگان ایران زمین است.
کوی دانشگاه باز هم در روز25 خرداد 1388 مورد هجوم بسیج و لباس شخصی ها و همراهی و کمک نیروی انتظامی قرار گرفت . دانشجویان اینبار به نتایج انتخابات ریاست جمهوری معترض بودند و آنرا کودتا خواندند. حداقل 5 تن از دانشجویان در این شب به شهادت رسیدند و صدها نفر بازداشت شدند. ناگفته ها بسیار است.اما باید به یاد قربانیان باشیم یادی هم از آنان خواهیم کرد و از کسانی که رفتند و من نتوانستم که نامی ازشان بیابم طلب عفو و بخشش دارم.

قربانیان :
نام : عزت الله ابراهیم نژاد
تولد : 1 فروردین 1351
شهادت : 18 تیر 1378
حکم : (پس از شهادت در دادگاه) به جرم مقاومت در برابر انصار حزب الله به اقدام علیه امنیت ملی محکوم شد.
عزت ابراهیم نژاد در حال طی دوران حدمت نظام وظیفه در ستاد مشترک سپاه پاسداران در تهران بود که برای دیدن دوستان خود به خوابگاه کوی دانشگاه تهران میرود و بدین دلیل در هنگام یورش به خوابگاه دانشجویان در کوی دانشگاه تهران بوده‌است.
برادر وی پیرامون چگونگی قتل می‌گوید
انصار حزب‌الله عقب‌نشینی می‌کردند، نیروهای‌شان را آماده می‌کردند و دوباره حمله می‌کردند. دقیقاً جریان کشته شدن عزت را بخواهم برای‌تان بگویم باید اشاره کنم که ما کسی را که ضربه نهایی را زد، به دادگاه هم احضار کردیم اما متاسفانه دادگاه او را قبول نکرد، ولی ما همچنان بر روی حرف خودمان هستیم.زمانی که عزت را زدند، جلوی همان درب اصلی کوی دانشگاه، بین دانشجوها بود. یک لحظه او را می‌کشند کنار. یعنی سه چهار نفر می‌ریزند روی او و بچه‌ها که از دور داشتند نگاه می‌کردند دیدند ریختند سر عزت و با باتوم و زنجیر به جانش افتادند.چون قوزک پای عزت شکسته بود، زمانی که جنازه را آوردند، ران و دقیقاً کتف و دو دست او شکسته بود، فیلم آن هم هست دقیقاً. تمام پشت بدن او همه جای زنجیر بود.دانشجوها موقعی که دیدند دارند او را می‌زنند، یک دفعه حمله کردند. متاسفانه یک کمی دیر عمل کردند و یکی از آن‌ها اسلحه را درآورد و دقیقاً از همان فاصله یک متری شلیک کرد به سر او که به چشم چپش اصابت کرد و وارد ناحیه مغز او شد. لحظه‌ای که این اتفاق برای او افتاد، دقیقاً ده دقیقه به هفت بودانتشار مطلبی توهین آمیز در وبلاگ شخصی مسعود ده نمکی باعث شد خانواده عزت ابراهیم نژاد برخی اطلاعات خود پیرامون قتل وی را منتشر کنند که حاکی از دست داشتن ده نمکی و مهدی صفری تبار، پسر امام جمعه اسلامشهر در قتل وی است :در ۱۸ تیر ۱۳۷۸، عزت را شبانه و تک وتنها به گوشه‌ای کشاندی و با ضربات چاقو، زنجیر خودت و دوستانت، عزت را از پا درآوردی و در نهایت با تیر خلاص مهدی صفری تبار پسر امام جمعه اسلامشهر (فرمانده سپاه) که در شقیقه و چشم چپ عزت وارد کرد او را از پای در آوردید... هر چند که ما تک وتنها بودیم و هستیم و زورمان نرسید که شما را به پرونده دادگاه ۱۸ تیر بکشانیم ولی مطمئن باش خداوند، تو را به دادگاه خودش خواهد کشید و دیگر آنجا نه رهبری هست و نه سپاهی و نه دیگر کسی که تو را تبرئه کند.
 
 
 
 




به نقل از وبلاگ کِلک
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Web Statistics