۱۳۹۱ دی ۳۰, شنبه

سیر صعودی و نزولی نماز از دهه ی 20 تا 90

دهه ی 20- پدربزرگ خروسخوان از جا برخاسته و فرزندان و نوه های پسری را بیدار کرده و همگی به مسجد میروند و نماز میخوانند. 
دهه ی 30- پدر تو تاریک و روشن صبح از جا برخاسته و بعد از شنیدن بانگ اذان سر و صورتی صفا داده و فرزندانش را برای نماز بیدار کرده و خود برای نماز به تنهایی به مسجد میرود و سر راه هم دو تا نان سنگک گرفته و به منزل باز میگردد.
دهه ی 40- پدر از صدای موذن بیدار شده و بچه ها را بیدار کرده تا اگر میخواهند و دوست دارند نماز بخوانند. هیچ کس بیدار نمیشود پس خود تنهایی به نماز می ایستد. حال مسجد رفتن ندارد.
دهه ی 50- پدر از صدای موذن بیدار شده و خود تنهایی بدون بیدار کردن بچه ها به نماز خواندن می پردازد.
دهه ی 60- پدر و مادر از ترس لو دادن همسایه ها و خوردن برچسب ضد انقلاب و طاغوتی با لگد و فریاد بچه ها را سر کله ی صبح بیدار کرده و دسته جمعی به مسجد رفته و جلوی چشم مردم محل و پیشنماز به نماز خواندن می پردازند.
دهه ی 70- پدر و مادرها با زبانی کمی خوشتر بچه ها را از خواب بیدار میکنند تا نماز بخوانند. انقدر در مدرسه ها بچه ها را شستشوی مغزی داده اند که با اولین صدای الله اکبر از ترس جهنم و مار غاشیه و... مثل فنر از خواب میپرند و نماز میخوانند.
دهه ی 80- کسی آنچنان اهل نماز خواندن نیست. پدر خودش برای خودش نماز میخواند.
دهه ی 90- تا پدر تلویزیون را روشن میکند که صدای اذان را بشنود پسر فریاد میزند: د ببند صدای اون مادرقحبه ی تازی کون نشور عربو. د ببند که یه عمر گه زدن به زندگیمون و تو هم سر صبحی داری تر میزنی به اعصابمون. خبر مرگشون تو خواب و بیداری دست از سرمون برنمیدارن. د خفه اش کن اون صدا شتری رو.. پدر مات و مبهوت با دستپاچگی تلویزیون را میبندد و از فردا سعی میکند از روی ساعات شرعی نوشته شده در روزنامه برای نماز صبح بیدار شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Web Statistics